۲۰۲۴ ژوئیهٔ ۲۴, چهارشنبه
امروز به پیش شما آمدهام تا شما که خانواده من هستید، برای صلح دعا کنید. از صلح درخواست کنید! شما را ترغیب میکنم!
تجلی پادشاه رحمت در ۲۵ ژوئن ۲۰۲۴ به مانوئلا در سیورنیخ، آلمان

من یک کره نورانی طلایی بزرگ میبینم که بالای سر ما شناور است. سه کره کوچکتر از نور به سمت راست کره نورانی طلایی بزرگ و چهار کره کوچکتر از نور به سمت چپ آن شناور هستند. کره نورانی طلایی بزرگ باز میشود و نوری شگفتانگیز بر ما سرازیر میشود. عیسی شیرخوار مهربان، پادشاه رحمت، از این نور بیرون میآید. او تاج سلطنتی طلایی بزرگی پوشیده است که با سنگهای قرمز تزئین شده است. من موهای کوتاه، سیاه قهوهای و مجعدش و چشمان آبی بزرگش را میبینم. پادشاه رحمت ردای خون گرانبها را به تن دارد. در دست راست خود عصای سلطنتی طلایی بزرگی حمل میکند و در دست چپ خود کره زمین را. اکنون کرههای کوچکتر نور نیز باز میشوند و از آنها مجموعاً هفت فرشته بیرون میآیند که لباسهای بسیار درخشان اما ساده و بدون درز پوشیدهاند. فرشتگان مقدس با احترام و شادی خداوند را ستایش میکنند و ردای خون گرانبها را بر ما گسترش میدهند. همه ما زیر خیمه پادشاه رحمت محافظت شدهایم. ردای پادشاه رحمت به چادری محافظ برای همهی ما تبدیل میشود. پادشاه آسمانی میگوید:
"به نام پدر و پسر - که همان من هستم - و روح القدس. آمین."
پادشاه رحمت ما را برکت میدهد و به ما نزدیک میشود. فرشتگان مقدس همچنان ردای او را بالای سر ما نگه میدارند. پادشاه رحمت میگوید:
"دوستان عزیز من، امروز نزد شما آمدهام و به شما میگویم: ما فقط دوست نیستیم، بلکه مایلم از شما دعوت کنم که به خانوادهی من بپیوندید! من ناجی شما هستم! کرامت مسیحیت را که عشق من است در قلبتان حمل کنید. شمای مسیحیان یک خانواده هستید و متعلق به من هستید. من ارباب شما هستم، همیشه این را به یاد داشته باشید! امروز نزد شما آمدهام تا شما که خانوادهی من هستید برای صلح دعا کنید. از صلح درخواست کنید! شما را ترغیب میکنم!"
م.: "پروردگارا، کره زمین را در دست خود حمل میکنی!"
سپس پادشاه آسمانی میگوید:
"بازگردید و شجاع باشید! با من آشتی کنید. من به قلبهای شما نگاه میکنم و میبینم که قلب برخی از شما لکهدار است. به یاد داشته باشید که من دوستتان دارم، پس با من آشتی کنید."
م.: "منظورت اعتراف مقدس است؟ تو به قلب آنها نگاه میکنی، اما قصد بدی نداری. آنها هنوز میتوانند این کار را انجام دهند. آنها هنوز باید یاد بگیرند، پروردگارا. شما از من خیلی بهتر این موضوع را میدانید."
پادشاه رحمت به من نزدیک میشود و من سرشار از شادی هستم. یک مکالمه شخصی آغاز میشود. سپس پادشاه آسمانی سخن میگوید:
"برای توبه گناهکاران دعا کنید! نمیخواهم آنها گم شوند."
اکنون فرشتگان مقدس کتاب مقدس، ولگاتا را جلوی پادشاه رحمت حمل میکنند. کتاب مقدس باز میشود و من آیه انجیل یوحنا ۶:۱۵-۲۳ را میبینم:
"عیسی دانست که آنها قصد دارند بیایند و او را با زور بگیرند و او را پادشاه کنند، پس دوباره به تنهایی به کوه رفت. وقتی شب شد، شاگردانش به کنار دریاچه رفتند، سوار قایق شدند و به سمت کافرناحوم حرکت کردند. هنوز تاریک بود و عیسی هنوز به آنها نرسیده بود. سپس طوفانی سهمگین در دریاچه برپا شد. پس از آنکه حدود بیست و پنج یا سی مایل سفر کرده بودند، دیدند که عیسی به قایق نزدیک میشود، روی دریاچه قدم میزند؛ و وحشت کردند. اما او فریاد زد: «من هستم؛ نترسید.» آنها خواستند او را با خود به داخل قایق ببرند، اما قایق از قبل به ساحلی رسیده بود که قصد داشتند به آن برسند. روز بعد جمعیت در طرف دیگر دریاچه ایستاده بودند؛ دیده بودند که فقط یک قایق وجود داشته و عیسی همراه شاگردانش سوار قایق نشده است، بلکه شاگردان تنها رفتهاند. از طبریه قایقهای دیگری نزدیک مکانی آمدند که پس از شکرگزاری خداوند نان خورده بودند."
پادشاه رحمت میگوید:
"به یاد داشته باش که من با عصای طلایی نزد شما می آیم. این عصای رحمت من است، زیرا من پادشاه رحمت هستم و تو را بسیار دوست دارم! بنابراین در راه لطف گام بردار. من دستت را میگیرم. این راه را با من قدم بزن! به این ترتیب تو در رحمت من، در عشق من خواهی بود."
م.: "امروز خیلی مهربونی، پروردگارا!"
پادشاه رحمت میفرماید:
"من از دعای تو و کلام کشیش راضی هستم! از او بخواه که به پای من ادای احترام کند. این را در زیورنیخ به شما نشان دادم."
م.: “قبلاً هم نشون دادی، پروردگارا، آره!”
پادشاه آسمانی ادامه میدهد:
"به یکدیگر احترام بگذارید، شما مسیحیان در من یک خانواده هستید! و برکت و صلح مرا به مردم بدهید. به گناه توجه نکنید، به دنیا توجه نکنید. به من نگاه کنید!"
م.: 'پروردگارا، تو خیلی زیبا برای دیدن هستی. پروردگارا، با تمام قلبم دوستت دارم.'
پادشاه بخشنده میفرماید:
"خوشحال بودم که فرشتگان نگهبان مقدس مردم را دیدید. شما به انجام این کار ادامه خواهید داد و من کسی را برای نگهداری از آنها خواهم فرستاد."
م.: “یعنی باید نگه داشته بشن، نقاشی بشن؟"
پادشاه رحمت به همه ما نگاه میکند و میفرماید:
"چه آرامشبخشی خواهد بود برای مردم اینکه بدانند فرشته نگهبانشان در این زمان سختی کنار آنهاست. فرشته نگهبان مقدس قلب آنها را بسوی من بلند خواهد کرد."
پادشاه آسمانی عصای طلایی خود را به قلب میگیرد و آن تبدیل به آبپاش خون گرانبهای او میشود. ما و همه کسانی که به او فکر میکنند، در هر کجا که باشند، را با آن بپاشد، وقتی دلهایشان بسوی او باز شوند، میفرماید:
"به نام پدر و پسر – یعنی من – و روح القدس. آمین. گناه را پشت سر خود بگذارید. در من دوباره شروع کنید و همه چیز به شما داده خواهد شد. نترس! با تو هستم! من شما را راهنمایی خواهم کرد و حتی از این زمان سختی عبور میدهم و رحمت من بزرگ خواهد بود. آمین."
پادشاه رحمت با م. صحبت میکند.
م.: آیا اون چیزی بود که بهت شادی داد؟ اینکه چند روز اعتکاف اینجا داشتیم؟ عالیه که تونستیم قلب مقدس شما رو راضی کنیم، پروردگارا. شکر خدا! بدرود، پروردگارا!
پادشاه رحمت همچنین میخواهد دعای زیر را بگوید:
"ای عیسی من، گناهان ما را ببخش، ..."
پادشاه رحمت به نور بازمیگردد و ناپدید میشود. فرشتگان مقدس هم همین کار را میکنند.
این پیام بدون تعصب نسبت به قضاوت کلیسای کاتولیک رومی داده شده است.
حق چاپ. ©